استاد مطهری در کنار توجه به مسئله«تجربه دینی»- که در زمان ما محور مباحث فلسفه دین است- به ابعاد سیاسی- اجتماعی دین و به ویژه دین اسلام، نیز کاملاً توجه کرده اند ایشان در کتابهایی همچون«اسلام و مقتضیات زمان»، «نهضتهای اسلامی در صد ساله ی اخیر» و اغلب مجموعه ی سخنرانی ها، کنفرانس ها یا مقالات به ابعاد اجتماعی و سیاسی دین پرداخته اند و همه جا دیدگاههای پخته و سنجیده ای ارائه داده اند...
در واقع استاد مطهری بر خلاف بعضی از متکلمان جدید مغرب زمین و پاره ای از متألّهان بزرگ مسیحی در گذشته، دین را تنها در«احساس دینی» خلاصه نمی کردند. این است خطاهای رایج روزگار ماست که کسان بسیار فریفته ی آن شده اند و چنین می پندارند که دین صرفاً یک احساس شخصی و التزام و تعبّد فردی و خصوصی است و هیچ گونه ابعاد اجتماعی و سیاسی ندارد و بلکه اصلاً باید دین را از آمیخته شدن و خلط یافتن با مباحث اجتماعی و سیاسی دور نگه داشت و خدا و آخرت تنها هدف بعثت انبیاء بوده است... در حالیکه هم آموزش های دین ما و هم سیره عملی و روش زندگی پیشوایان دینی ما علیهم السلام دلیل بر این است که دین باید در امور اجتماعی و سیاسی و مسائل مربوط به زندگی بشر دخالت کند. استاد مطهری سعی کرده است که سنتزی از دیدگاههای اجتماعی، تاریخی، فلسفی، اخلاقی و عرفانی در دین شناسی و اسلام شناسی پدید بیاورد و دین را در تمامیت و جامعیّتش معرفی و عرضه نماید».
در آسیب شناسی دینداری جوانان، تصور غلط دیگری که به ناآگاهی جوانان از حقیقت دین مربوط می شود«خرافی پنداشتن دین» است، یعنی دین را مجموعه ای آمیخته و همراه با خرافات می دانستند. استاد مطهری در لابلای آثارشان با شجاعت به آن خرافاتی که دامان دین را آلوده و چهره دین را در نظر جوانان، زشت کرده بود اشاره و اعتراض کرده اند و با صراحت آنها را نفی نموده اند. مثلاً تحریف زدائی از واقعه عاشورا از این نمونه است.